آسمون دود و غبار ، اشکِ خود بر دل نبار
عارِ دنیایم شدی ، درد و فریادت هـــــوار
***
دلِ تو دیونه شد ، قلبِ تو بی خونه شــد
بارونِ اشکت نیار ، مستِ در میخونه شــد
***
کاشتی درد و عزا ، ای فرشته ی سبــــا
خسته کردی التماس ،در جدایی بی وفا
***
برو کارت ندارم ، یه بتی جــات می ذارم
سال ها موندم چنین ، با شبح در مزارم
***
بار ها بخشیدمت ، با خطا می دیدمــــــــت
فالِ قلبم رو ببین ، از چشات می خوندمت
***
از خجالت می میری ، در خیانت اســـــــــیری
دلم و زود می شکنی ، می گذرم با دلگیری
***
عادتِ قلبت شده ، قولِ دلسردت نـــــــــده
زود کُشتی جان و دل ، عشقِ تو آشوب زده
***
برو تنهایم بذار ، جای من دردی بکــار
عقلت از سرت پرید ، تو پسندیدی دمار
***
یادته در سفری ، از دلم بی خبــــــری
توی شهری غم تو ، چشیده در به دری
***
سندِ دردت شده ، شاخه ی زردت شــــــــده
خشک کردی باغِ دل ، عشقِ بی رنگت شده
***
دست بر دار از سرم ، می دونم در خطــرم
نمیخوام زنگ بزنی ، سوختی خشک و ترم
***
جاسم ثعلبی ( حسّانی) 23/11/1391
:: برچسبها:
فرشته ی سباء ,
:: بازدید از این مطلب : 1801
|
امتیاز مطلب : 13
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5